جدول جو
جدول جو

معنی راغب هندی - جستجوی لغت در جدول جو

راغب هندی
(غِ بِ هَِ)
میرمبارک بن سید عاصم بن عبدالله و نیاکان وی از قصبۀ امام میباشند که از نواحی بلخ است ولی ابتدا در دکن و سپس در مدرس رحل اقامت افکندند راغب بسال 1203 هجری قمری در مدرس دیده بر جهان گشود. وی غیر از دیوان شعر دو مثنوی بنام ’ساقی نامه’ و ’فراقنامه’ دارد. شرح حال و آثار او در صبح گلشن ص 170 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 و ریحانه الادب ج 1 آمده است. (از الذریعه ج 9 بخش 2 ص 349). مدرس تبریزی این بیت را در ریحانه الادب (ج 3 ص 68) از وی آورده است:
ز اضطراب خود آرام یافتم راغب
بسان جنبش گهواره شد تپیدن من
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قِ)
شاعری از مردم هندوستان. وفات او بشهر بنارس در 1229 هجری قمری و این دو بیت از اوست:
از پشت فلک بر شده در زیر زمین باش
با سیر و تماشای جهان خانه نشین باش
بر مائدۀاهل دول دست مینداز
از مکسب خود قانع یک نان جوین باش.
(قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
(یِ هَِ)
شیخ خضر از شعرای قرن یازدهم هجری قمری که همزمان با تسلط افاغنه بر صوبۀ بهار از سرزمین هند در شهر پتنه از آن منطقه سکونت داشت و تا پایان زندگی زناشویی نکرد. رامی در حدود سال 948 هجری قمری تولد یافت و در سال 1027 هجری قمری درگذشت. او را دیوانی است که دارای 6000 بیت شعر است. (از الذریعه ج 9 بخش دوم). و رجوع به میخانه چ لاهور ج 3 ص 574 شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
پادشاه ناحیۀ سند در هندوستان: چون روزگار آیند سپری شد پسرش راسل پادشاه گشت. (مجمل التواریخ و القصص ص 120)
لغت نامه دهخدا
(فِ)
هندی، سید محمد کاظم فرزندابوالقاسم و برادر سید احمد حسین. وی از شعرای هندوستان و در خدمت شاه فرخ سیر بود. قطعۀ زیر ازوست:
بهار تازه ای دیدم رخش را نیمرنگ امشب
که میزد آتش صدرنگ در شهر فرنگ امشب
کنون ماند دل صدچاک چاکم تا دم محشر
ز مژگان درازی خورده ام زخم خدنگ امشب.
(از الذریعه ج 9 بخش 2) (قاموس الاعلام ترکی ج 3).
رجوع به صبح گلشن ص 171 شود
لغت نامه دهخدا
(غِ بِ یَ)
نامش محمد سعید یزدی مال میری است. و بر طبق نوشتۀ آتشکدۀ یزدان ص 290 به هند مسافرت کرده و همانجا درگذشته است. او را دیوانی است و شرح حال و آثارش در کتاب مذکور آمده است. (از الذریعه ج 9 بخش دوم ص 349)
لغت نامه دهخدا
(غِ اَ فَ)
ازشعرای اخیر عثمانی است. در تاریخ 1266 هجری قمری سمت ملایی و آخوندی شام را داشته است. بیت زیر از اوست:
وصلت یار ایچون اغیاره مدارا ایله ر
زهرایچر عاشق دلخسته شفا نیتنه.
(برای رسیدن بوصلت یار با اغیار مدارا میکند - عاشق دلخسته بنیت شفا زهر می آشامد). صاحب معجم المطبوعات او را ابن السادات خوانده است. رجوع به معجم المطبوعات و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود
لغت نامه دهخدا